صاحب انجمن آرا و به تبع او صاحب آنندراج آرد: در آب غوطه خوردن و هر قدر در زیر آب بماند گویند باغوش خورد و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد: در این آب باغوش خوردن رواست که یک تیر بالا بود آب راست. ؟ اما صحیح کلمه ناغوش و در شاهنامه (بحکایت فهرست ولف) نیز ناغوش آمده و ناغوش خوردن درست است. رجوع به ناغوش و رجوع به لغت فرس اسدی و شعر شاهد آن از لبیبی شود
صاحب انجمن آرا و به تبع او صاحب آنندراج آرد: در آب غوطه خوردن و هر قدر در زیر آب بماند گویند باغوش خورد و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد: در این آب باغوش خوردن رواست که یک تیر بالا بود آب راست. ؟ اما صحیح کلمه ناغوش و در شاهنامه (بحکایت فهرست ولف) نیز ناغوش آمده و ناغوش خوردن درست است. رجوع به ناغوش و رجوع به لغت فرس اسدی و شعر شاهد آن از لبیبی شود
شاد خوردن. به لذت خوردن. (فرهنگ فارسی معین) ، نوش جان کردن. نوش کردن: جهان دار و شادی کن و نوش خور می از دست آن ترک سیمین ذقن. فرخی. ، شراب نوشیدن: نوش خور شمشیر زن دینار ده ملکت ستان داد کن بیداد کن دشمن فکن مسکین نواز. منوچهری. ، نوش خوردن از کسی، از او متنعم شدن و محبت و نوازش دیدن. مقابل نیش خوردن: نیش در آن زن که ز تو نوش خورد پشم در آن کش که تو را پنبه کرد. نظامی
شاد خوردن. به لذت خوردن. (فرهنگ فارسی معین) ، نوش جان کردن. نوش کردن: جهان دار و شادی کن و نوش خور می از دست آن ترک سیمین ذقن. فرخی. ، شراب نوشیدن: نوش خور شمشیر زن دینار ده ملکت ستان داد کن بیداد کن دشمن فکن مسکین نواز. منوچهری. ، نوش خوردن از کسی، از او متنعم شدن و محبت و نوازش دیدن. مقابل نیش خوردن: نیش در آن زن که ز تو نوش خورد پشم در آن کش که تو را پنبه کرد. نظامی